آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات آرتین

من آرتین در 10 بهمن در روز جشن باستانی سده بدنیا آمدم حالا ما یک خانواده سه نفری خوشبخت هستیم

علاقه های آرتین

سلام من عمو پورنگ خیلی دوست دارم مامانیم برام cd عمو پورنگ خرید منم از صبح تا شب اون نگاه می کنم اجازه نمی دهم برنامه دیگه ای ببینن و حسابی مامانی کلافه کردم ام اون بخاطر من چیزی نمی گه . راستی من اجاق گاز مامانی هم دوست دارم و اگر دست خودم بود میرفتم توش می خوابیدم     بدون شرح     ...
31 ارديبهشت 1392

دست گل آرتین خان

سلام 2روز پیش یک اتفاق خیلی بد افتاد که تقصیر من شد وباعث ناراحتی مامانی شدم .من مامانی رفته بودیم خرید وقتی برگشتیم خونه مامانی داشت لباس من درمیاورد که من کلید اتاق از روی در برداشتم رفتم تو اتاقم تا مامانی من صدا کرد من در قفل کردم گیر افتادم توی اتاق من مامانی با هم گریه می کردیم که مامانی رفت همسایه خبر کرد اومدن در با یک وسیله شکوندن من بیرون آوردن. مامانی من ببخش که حسابی ترسوندمت خودم ترسیدم   دست گل آرتین   ناراحتی آرتین   ...
31 ارديبهشت 1392

آرتین و رستوران سنتی

سلام مامانی بابای طبق قولی که داده بودن روز جمعه برای نهار من بردن به یک رستوران سنتی  تا یک دیزی خوشمزه بخورم واقعا خوشمزه بود من خیلی دوست داشتم دست مامانی بابای درد نکنه. مرسی دوستون دارم خیلی زیاد مامانی بابای آرتین در حال خوردن آرتین در حال صحبت با مامانی ...
31 ارديبهشت 1392

درد دل با پسرگلم آرتین

سلام عزیز دلم الان که این مطالب می نویسم تو خواب هستی فرشته نازم .عزیزم نمی دونی چقدر دوست دارم تو با ارزشترین کس تو زندگیم هستی.عزیزم ببخش وقتی بعضی وقتها عصبانی می شم دعوات می کنم پسرم به تو حق میدم که بخواهی شیطنت کنی کنجکاوی کنی عزیزم می دونم تنها تو خونه خسته می شی دوست داری با بچه ها بازی کنی چاره چیه ما اینجا تنهایم تو دعا کن بعد از اینکه درس بابای تمام شد با انتقالیش موافقت کنن ما برگردیم شهر خودمون . خوشگلم گلم عزیزم عسلم وقتی این وبلاگ داشتم برات می نوشتم دوست داشتم از زبان خودت بنویسم دوست داشتم وقتی بزرگ شدی ببینی که من تو تمام لحظه ها به فکرت بودم بهنرین برات خواستم دلبندم از خدای بزرگ چیزی جز سلامتی موفقعیت تو نمی خواهم میب...
20 ارديبهشت 1392

تولدت مبارک بابای

سلام امروز روز تولد بابای .مامانی برای تولد بابای قرار لازانیا بخاطر من درست کن چون من خیلی دوست دارم و برای بابایم کیک درست کنه چون بابای  میگه کیک بیرون خیلی چرب دوست داره مامانی براش درست کنه الان مامانی کلی کار داره تا این غذاهارو درست کنه دستش درد نکنه بابای خوبم تولدت مبارک دوست دارم ...
18 ارديبهشت 1392

مسافرت آرتین

سلام ما روز جمعه بعدظهر رفتیم شهرمون چون من دلم تنگ شده بود بخاطر این بابای ٢روز مرخصی گرفت ما رو برد شهرمون شب قرار بود برای مامانیم (مامان مامانم) چشن بگیریم برای روز مادر فرداش قرار بود بریم شهر بازی چون تعطیل بود روز یکشنبه رفتیم با صدرا مامانش ولی مهسا جون نیومد چون امتحان داشت اونجا کلی با صدرا بازی کردیم راستی خاله ساحل از سفر قشم برگشته بود کلی سوغات اورد مرسی خاله جون دوست دارم                                           &...
16 ارديبهشت 1392

روز مادر

  سلام امروز روز مادر این روز به مامانیم تبریک می گم به مادرجونم  تبریک می گم روز مادر مبارک ...
11 ارديبهشت 1392

حرفهای آرتین

سلام آرتین ما این روزها خیلی شیرین زبون و خیلی شیطون  حرفهای میزنه که باعث هم خنده ه هم متعجب ما میشه چون بابایش درس داره اونم تا بابای میره تو اتاقش بدو بدو میره پشت میز بابایش می شینه شروع می کنه به خط خطی کردن برگهای بابای تا بهش می گم بیا بریم می گه تو برو درس دارم یاوقتی تنها می مونه زود بدو بدو میاد می گه ترسیدم بابایش چون کمرش یکم درد می کرد بغلش نمی کرد می گفت کمرم درد می کنه آرتین خان از اون روز می گه می خواهم دکتر کمر بشه ام عزیزم می خواهد بابایش درمان کن وقتی می گم بیا بریم بیرون میگه سرده نمیام تنبل خان عاشق بستنی چیپس چای قند پفک لازانیا پرتقال ماست سیب و شکلات کیک که خیلیهاشون خوب نیست هر وقت براش نخری اینقدر گریه می کنه...
9 ارديبهشت 1392
1